در این مقاله از معامله گر سه بعدی با استراتژی در فارکس آشنا می شویم همانطور که قبلا گفتم داشتن یک هدف مشخص در زندگی برای همه انسانها الزامی است. چون بدون آن هیچ انگیزه ای برای رشد و پیشرفت نمی تواند وجود داشته باشد. اما آیا فقط داشتن یک هدف معین کافی است اگر کافی است پس چرا خیلی از وقت ها افراد به هدف هایشان نمی رسندو بعد از مدتی آنها را فراموش می کنند یا آنها را به اهداف کوچکتر تغییر می دهند؟!
پاسخ اینسوال کاملاً مشخص است چون این افراد فقط یک چیزی را میخواهند ولی برای رسیدن به آن هیچ برنامهای ندارند و بدتر از آن هیچ مسیر شفاف و مشخصی برای خودشان ترسیم نمی کنند. در واقعمی توانم این طوری بگویم که خیلی از آدم ها به دنبال رویاها و آرزوهایشان میروند و خب از هرهزار نفر ۹۹۹نفرشان درب و داغون برمی گردند.
در حالی که باید به دنبال ایجاد و خلق هدفها بود و رفت و آن هدف ها را دنبال کرد و تازه آن وقت است که پای برنامه داشتن، برنامه ریزی کردن و در مسیر بودن به میان میآید و گرنه دنبال رویا رفتن به غیر از رویابافی مگر نتیجه دیگرینیز دارد. اجازه بدهید با یک مثال شما را بیشتر در جریان موضوع قرار بدهم من فکر میکنم همه ماانسان ها شباهت های زیادی و تفاوت های کمی داریم ولی همین تفاوت های کم باعث می شودکه زندگی های بسیار متفاوتی داشته باشیم.
مثلا هر انسانی روی صورتش دو چشم، دو گوش، یکدهان و یک بینی دارد ولی تفاوت ترکیب، نحوه قرار گرفتن شان کنار هم و اندازه این اجزا شخصیرا زیبا، شخص دیگری را معمولی و یا حتی زشت جلوه میدهد. اکثر آدم ها اهدافی در ذهن دارندکه این همان قسمت شباهتش است اما از این اکثریت فقط افرادی به موفقیت میرسند که حتما برای خودشان مسیری را در نظر بگیرند و طبق برنامه شان در این مسیر قدم بردارند و این همان تفاوتی است که در موردش صحبت کردیم در واقع داشتن یک برنامه مدون و یک استراتژی مناسب تفاوت بین افراد موفق و ناموفق را مشخص میکند.
یادتان باشد زمانی اهدافتان می تواند رنگ واقعیت و عملی شدن را به خودش ببیند که شما برای رسیدن به آنها یک استراتژی تعیین کنید و طبق آن استراتژی قدم بردارید تا آرام آرام بتوانید به اهداف تان نزدیک و نزدیکتر شوید تاهر روز احساس موفقیت بیشتری نسبت به روز قبل بکنید. در واقع استراتژی چراغ راه شماست واجازه نمی دهد که شما از مسیر موفقیت خارج بشوید.
گاهی اوقات معامله گر هایی را می بینید که چندین سال است مشغول معامله گری هستند ولی از نتایج معاملاتشان راضی نیستند چون هیچ تغییرو پیشرفتی در مهارت و روند معامله گری شان حس نمیکنند. حالا اگر بیشتر به این معامله گرهادقت کنید میبینید که آنها معمولا برای خودشان استراتژی ندارند و فقط بر اساس تجربیات شانمعامله می کنند و یا اگر استراتژی نیز برای خودشان در نظر میگیرند خیلی جاها به آن پایبند نیستند.
به همین دلیل است که من به شما توصیه می کنم حتما برای خودتان چه در زندگی شخصی و چهدر معامله گری یک استراتژی تدوین کنید و بر اساس آن پیش بروید تا دچار سردرگمی نشوید تابتوانید به موفقیتهایی که در ذهن تان ترسیم کرده اید برسید. البته این تصور اشتباه است که فکر کنید اگر بر اساس یک استراتژی معامله کنید حتماً باید به سود های متوالی برسید نه اصلاً این طورنیست.
هیچ معامله گر موفقی همه معاملاتش در سود بسته نمیشود اما اگر طبق استراتژی مناسبی که دارد پیش برود حتی با وجود ضرر هایی که دارد نهایتاً برآیند معاملاتش مثبت خواهد بود.حالا اجازه بدهید برای این که من بتوانم اهمیت داشتن یک استراتژی را برای رسیدن به اهدافتان دقیق تر بیان کنم اشاره کنم به دیدگاه و نظرات سان تزو ( )Sun Tzuدر کتاب هنر رزم( )The Art Of Warتا در ادامه شما هم ذهنیت بهتری نسبت به تعیین استراتژی در زندگی ومعامله گری و اهمیت آن پیدا کنید.
این نویسنده چینی که یکی از فرماندهان ارتش کشور چین نیزبوده است به این موضوع پی برده بود که برای پیروز شدن در میدان های جنگ علاوه بر داشتنابزارهای مناسب باید تحلیل و بررسی درستی از ماهیت جنگ داشت. بر همین اساس نظریاتی را مطرح کرد که طبق آن استراتژی داشتن در جنگ به یکی از پایه های اصلی مبادلات تبدیل شد. اما بگذارید چند نظریه از سان تزو را با هم بررسی کنیم.
نظریه اول : پیروزی بدون صبر امکان پذیر نیست. شما هم با من موافق هستید که اکثر معامله گرها صبور نیستند و برای رسیدن هرچه زودتر به آمال و آرزوهایشان عجله میکنند یعنی با عجله وارد معامله میشوند و بیشتر وقت ها به خاطر هیجانی رفتار کردن در این بازار قوانین خودشان را نادیدهمی گیرند و با این کار نه تنها به آرزوهایشان نمیرسند بلکه احتمالاً دچار شکستهای سنگینی نیزمیشوند.
نظریه دوم : ارتشی که استراتژی ندارد موفقیت و پیروزی را به حریف واگذار می نماید. زمانی که شما در حین انجام معامله قوانین و استراتژی تان را زیر پا میگذارید و اصلاً برای خودتان یک برنامه مدون تعیین نمی کنید مطمئناً در جریان این بازار دچار شکست خواهید شد. حتی اگر در ابتدابه سود های خوبی نیز برسید اما در دراز مدت به هیچ عنوان پیروز میدان نخواهید بود.
نظریه سوم : قبل از این که هر حرکتی انجام دهید، حتما تمام شرایط را بسنجید. عمل کردن به این جمله یکی از مهم ترین کارهایی است که یک معامله گر حرفه ای انجام می دهد یعنی قبلاز اینکه وارد معامله ای بشود تمامی شرایط را بررسی میکند و فقط طبق استراتژی اش نقاط ورودو خروج به معامله را مشخص میکند و در ادامه با تعیین حد ضرر و حد سود با خیالی آسوده وارد معامله میشود.
نظریه چهارم : ممکن است همه ملزومات برنده شدن را بدانید اما الزاما موفق نشوید. تحلیل گر هایی را در نظر بگیرید که به خوبی با انواع و اقسام تحلیل تکنیکال و قوانین مدیریت سرمایه آشنایی دارند ولی در انجام معاملات شان موفق نیستند چون ممکن است به خوبی تحلیل ها و قوانین شان را مدیریت نکنند یا بر احساسات خودشان کنترلی نداشته باشند و به همین دلیل با ترس و اضطراب معامله کنند و نتوانند آنطور که باید به نتیجه دلخواهشان برسند.
روانشناسان بزرگ بر اساستحقیقات در زمینه مالی به این نتیجه رسیدهاند که مسائل روان شناختی بیش از فرمول های ریاضیدر این بازار ها موثر است و فقط با دانستن استراتژیهای مناسب و قوانین مدیریت سرمایه نمیتوان در این بازار به سود موفقیت رسید بلکه ترکیبی از هر سه این موارد یعنی داشتن استراتژی دقیق ،مدیریت ریسک و سرمایه قدرتمند و کنترل احساسات و هیجانات شما را تبدیل به یک معامله گر موفق می کند.